دیروز تولدم بود! بزرگ شدم گویا! و عاقل تر! احتمالاً! … تو چند روز اخیر تقریباً به 50 پیام تبریک از طرف دوستام جواب دادم و افتخار میکنم به داشتن و بودن تک تک شون :) امیدوارم سال آینده، در چنین روزی، به همه ی چیزهایی که الان برام “هدف” هستن، برسم … و مطمئنم […]
محبوبیت
به نظرم آدم باید تو زندگیش دنبال چهار جور “مجبوبیت” باشه … یعنی فکر می کنم اگه تو این چهار مورد آدم محبوبی باشی، احتمالاً خیلی بیشتر از میانگین عمومی، از زندگیت لذت میبری …
غمِ پنهان
یکی از خوش مشرب ترین و شادترین آدماییه که تا حالا دیدم … کم کم دوست هم شدیم … دوستی ای که من خودم تا حالا این نوعش رو تجربه نکرده بودم … یه دوستی جدی و در عین حال هم شوخی! … جوری که گاهی چند ساعت چرت و پرت میگیم و میخندیم و […]
گواهینامه
سال اول دانشگاه، گواهینامه نداشتم … یعنی به دلایلی، نمیشد که داشته باشم … تابستون 84 چند هفته بعد از تولدم رفتم دنبال گواهینامه و دفعه ی دوم هم قبول شدم و گرفتم … اما خب، خانوادم خیلی سخت به من ماشین میدادن … یعنی تو شهر میتونستم برم … ولی مسیر دانشگاه بدجور بود […]
خدا … برای همه ی آدماست!
بعضی وقتا سوألی برای عده ای پیش میاد که من وظیفه ی خودم میدونم بهش جواب بدم … “آیا خدا وجود داره؟” … و من این سوأل رو جواب میدم … جوابم فلسفی نیست … علمی هم نیست … و شاید منطق شما فقط به این جواب بخنده … اما جواب من یک حسن داره […]
کامل، بی نقص!
برای اولین بار در سی نا.نت، یک فایل تصویری به اشتراک می گذارم! امیدوارم دوستانی که هنوز از اینترنت کم سرعت استفاده می کنند، حوصله کنند تا به طور کامل بارگذاری شود. تماشای ویدئوی زیر را به همه شما به شدت توصیه می کنم. 3 دقیقه است و فکر می کنم ارزش دیدن را دارد […]
مثل تو (موسیقی)
امروز بعد از یک سال و 2 ماه، قسمت موسیقی های سینا رو به روز کردم! آهنگی که می شنوید، شباهت بسیار اندکی با آهنگ اصلی دارد! این اجرا، تنظیم دوباره ی آهنگی است که چندین سال از انتشارش می گذرد. با این حال، به نظر من، تنظیم و سبکی که برای ترانه ی اصلی […]
آدما کجا میرن؟
اولین بار بچه ی 5-6 ساله بودم که مفهوم “یدکی” رو فهمیدم … یه تویوتای نقره ای (بخوانید نوک مدادیِ روشن) داشتیم که گهگاهی خراب میشد … راه تعمیر کردنش هم، بیشتر اوقات، تعویض قطعه بود … وقتی میرفتیم قطعه ی جایگزین رو بخریم، یه مغازه میرفتیم که بالاش نوشته بود : “لوازم یدکی تویوتا […]
دشمن آرامش
همونطوری که چند روز پیش گفتم، تمام نوشته های اینجا رو از اولین نوشته تا الان خوندم و به یه سری از کامنت ها جواب دادم … به چیزای خیلی جالبی برخوردم … چیزایی که ماه ها پیش نوشتم ولی الان به درد خودم می خورن … یا کامنت هایی که واقعاً به نظرم جالب […]
آنچه را که دوست دارد …
من راستش زیاد اهل این جور چیزا نیستم … یعنی نه که نباشم ولی زیاد دنبال ریشه ی یه متن ادبی و اینا نمیرم … این شعری که اینجا میذارم ماله یه نویسنده و شاعر ایرلندی به نام اسکار وایلد هست. در واقع تکه ای از یک شعر اونه … ترجمه ی دست و پا […]