سال 92 هم خوب یا بد، تلخ یا شیرین، با همه ی خنده ها و گریه هاش تموم شد! همونطوری که تو سینا و 91 حدس زدم، سال عملی شدنِ تصمیم کبری بود! سال مشغله های زیاد، سال تغییرات اساسی. سالی که شاید پرچالش ترین سال زندگیم بود. تقریباً سال پیش همین موقع ها بود […]
گرامافون
این نوشته رو آهسته بخونید! به عکس رو دیوار خیره شدم …
بی خوابی
تو آهنگ سکوت تو، به دنبال یه تصویرم … صدایی تو جهانم نیست، فقط تصویر می بینم یه حسی از تو در من هست، که میدونم تورو دارم … واسه برگشتنت هر شب، درها رو باز میذارم کجای قصه خوابیدی، که من تو گریه بیدارم … که هر شب هرم دستاتو، به آغوشم بدهکارم تو […]
پازل سیزده تکه
امروز میخوام 13 تا از نوسته های قبلیم رو که وقتی نوشتم، شاید نه من درک کردم و نه تو، معرفی کنم … وقتی همه رو با هم خوندم، حدأقل واسه ی من یک پازل شد …