سال 92 هم خوب یا بد، تلخ یا شیرین، با همه ی خنده ها و گریه هاش تموم شد! همونطوری که تو سینا و 91 حدس زدم، سال عملی شدنِ تصمیم کبری بود! سال مشغله های زیاد، سال تغییرات اساسی. سالی که شاید پرچالش ترین سال زندگیم بود. تقریباً سال پیش همین موقع ها بود […]
سینا و 90
سال پیش هم … مثل چند سال اخیر نوشته ای نوشتم … با عنوان سینا و 89 … البته تو سال های گذشته قبل از تحویل سال منتشر میکردم، ولی امسال واقعاً فرصت نشد! نوشته بودم که اطمینان دارم سال 90 از سال 89 بهتر خواهد بود … اما اگه راستش رو بخواهید، فکرش رو […]
دو هفته!
+ هر بارونی که تو این دو هفته بارید واسه من خاطره شد! چه وقتی که مشغول خیابون گردی بودیم و هی میبارید و هی قطع میشد (:دی)، چه وقتی که تو ارتفاع 2500 متری از سطح دریا بودم و هی gps رو چک میکردم که ببینم تا کجا بالا میریم، چه وقتی که تنها […]
آمالگام
طمع تلخ مایع بی حسی را حس کردم ! سابید و سابید … و سرانجام، دندان را خالی کرد … – کامپوزیت یا آمالگام ؟! و اینچنین شد که آمالگام، با آن طمع خاص اش، کودکی ام را دور سرم چرخاند !
بی خیال
دوباره رفتی و موندم ، با یه قاب عکس خالی خودتو مثل همیشه ، باز بزن به بی خیالی من تو فکر با تو موندن ، تو همش به فکر رفتن بی تو تعریفی نداره ، روزای تنهایی من حتی ساعت رو دیوار ، داره خوابتو میبینه تو که نیستی حال و روز ، من […]