Posts Tagged ‘آرامش’
سنگ بزرگ!
چهارشنبه, اکتبر 10, 2012 22:23 ۲ دیدگاهخداوندا، به جای یک جهان بزرگِ درهم و برهم، هرکی هرکی، بی سر و ته و با مقیاس های میلیون سال نوری، میشد یه کره زمین باشه فقط که توش عدالت و آرامش باشه. خداوندا، من و تو نداریم. واسه تو هم سنگ بزرگ علامت نزدنه!
سینا و ۹۰
پنجشنبه, آوریل 5, 2012 15:45 یک دیدگاهسال پیش هم … مثل چند سال اخیر نوشته ای نوشتم … با عنوان سینا و ۸۹ … البته تو سال های گذشته قبل از تحویل سال منتشر میکردم، ولی امسال واقعاً فرصت نشد! نوشته بودم که اطمینان دارم سال ۹۰ از سال ۸۹ بهتر خواهد بود … اما اگه راستش رو بخواهید، فکرش رو […]
طلبکار
شنبه, جولای 2, 2011 0:34 یک دیدگاهنسل ما نسل بدبختی ست … نه به این خاطر که متولد روزهای جنگ است … نه به این خاطر که به کنکور میلیونی و ظرفیت کم دانشگاه خورد … نه به خاطر تورم … نه به خاطر بنزین ۷۰۰ تومانی … نه به خاطر محدودیت های اجتماعی و سیاسی … نه به خاطر ۲۰۰ […]
شنبه, نوامبر 27, 2010 0:52 بدون دیدگاه
+ داشتم میرفتیم بخوابم … یهو یادم افتاد اینجا خیلی وقته که داره خاک میخوره … از کجا بگم؟ … به خدا اینقدرا هم بی معرفت نیستم که یهو برم و چیزی ننویسم … واقعاً فرصت نشده … واقعاً! + یکی از دوستام ازم پرسید بین وضعیت الان و اون موقع کدوم رو انتخاب می […]
ایراد
شنبه, سپتامبر 4, 2010 21:37 ۳ دیدگاه+ از اینایی که واسه یه موضوع جزئی، کل کار یا رفتار آدم رو زیر سوال می برن و تمام چیزای دیگه رو نادیده میگیرن، بدم میاد … اینایی که دوست دارن
مادربزرگ
جمعه, می 14, 2010 23:49 ۲ دیدگاهدر روز چندین بار پیش میاد که مادربزرگ پیرم از ته دل و از صمیم قلبش بهم میگه : ایشالا خوشبخت بشی … و من با این جمله چنان آرامشی پیدا می کنم که تا تجربه نشه، قابل فهم نیست :)
پازل سیزده تکه
پنجشنبه, مارس 18, 2010 15:23 ۲ دیدگاهامروز میخوام ۱۳ تا از نوسته های قبلیم رو که وقتی نوشتم، شاید نه من درک کردم و نه تو، معرفی کنم … وقتی همه رو با هم خوندم، حدأقل واسه ی من یک پازل شد …
دشمن آرامش
پنجشنبه, مارس 18, 2010 0:36 ۲ دیدگاههمونطوری که چند روز پیش گفتم، تمام نوشته های اینجا رو از اولین نوشته تا الان خوندم و به یه سری از کامنت ها جواب دادم … به چیزای خیلی جالبی برخوردم … چیزایی که ماه ها پیش نوشتم ولی الان به درد خودم می خورن … یا کامنت هایی که واقعاً به نظرم جالب […]