چترم گم شده؟ روبرو شدن با این واقعه برای من واقعاً سخته … این که چترم گم شده باشه … این که من در حال خندیدن انقدر از خود بیخود شده باشم که چترم رو گم کرده باشم! تو راه برگشت، تو اتوبان و زیر بارون تند، خم میشم و دستمو میبرم پشت صندلی ها تا پیداش کنم … بگو چتر موهاتو باز میکنی، منو زیر بارون صدا می کنی … نمیتونم! نمیتونم تو این حالت داد بزنم … وقتی آدم به یه سمتی خم بشه، نمیتونه … حتی از لحاظ روحی! … از گشتن منصرف میشم … با نگاهی از تو عاشق ترینم، ببین چشم تو منو کجا میبره … به این فکر میکنم که باید آهنگشو بهتر میساخت … چترم کو؟ … سرعتم رو کمتر میکنم … بارون تندتر شده … سعی می کنم زیر صندلی خودم و صندلی کناریم رو بگردم … پیدا نمیشه … زنگ میزنم … “چترم تو ماشین تو جا مونده؟” … اونجا هم نیست … لحظه لحظه ی شب رو مرور میکنم که یادم بیاد کجا جا گذاشتمش … قبل و بعد از شام دستم بود … کلی زیر چتر قدم زدیم، چتر دست خودم بود … وقتی داشتم میدویدم، دست خودم بود … وقتی داشتیم میخوندیم، کنار دستم گذاشته بودم … چندبار از دستم افتاد زمین … ولی بلافاصله برداشتمش … اما درست از یک جایی به بعد، دیگه هیچ چیزی یادم نمیاد …
یعنی کجا ممکنه جا گذاشته باشم … رو به تو سجده می کنم، دری به کعبه باز نیست … از این آهنگ علیرغم اینکه هیچوقت باورش نکردم، خیلی لذت می برم … تمام لباس هام خیس شدن … داره سردم میشه … بخاری رو زیاد میکنم … خبری از چتر نیست … عجیبه … قلب من از صدای تو چه عاشقانه کوک شد، تمام پرسه های من کنار تو سلوک شد … عجیبه اینکه چیزی رو باور نداشته باشی و باز هم از شنیدنش لذت ببری … و همراهش زمزمه کنی … و اینکه یادت نیاد چترت رو کجا جا گذاشتی …
میرسم خونه … کم کم باید باور کنم که شاید دیگه هیچوقت چترم پیدا نشه …
+ چترم رو گم کردم …
– کدوم چتر؟
+ همون آبیه … همون که همیشه همراهم بود دیگه!
– تو که چتر نمی بری با خودت … تو که اصلاً چتر نداری …
پی نوشت 1 :بارون (رادین) و شنکجه گر (داریوش) رو گوش کنید …
پی نوشت 2 : همین چند شبی که فراموش نشدنی شدند … بارانی که بارید و نبارید … بارید و نبارید …
اتفاقا چتر منم گم شد،درست زمانی که منم گرم صحبت شده بودم.
ولی چه زود دیر میشود…
بارون بارید و نبارید…آره…رعد و برق های که آسمون رو چند تیکه میکرد و دوباره وصله میزدشون…
خوب شد. همیشه از چتر بدم میومد.چون آدم و محروم میکنه.بهتر درسی بشه برات تا تو هیچ زمینه ای چتری بالا سرت نگیری چون همیشه بارونی هست که قسمتت بشه و این تویی که با چترای جور واجور بالا سرت ازین ور به این ور میدویی و خودت و محروم میکنی
چقدر خوب بود و من چقدر دلتنگ اینجا بودم