نمیشه توصیفش کرد … بی ماننده … نمیشه گفت خوبه یا بده … یه حس فوق العاده اس که تو رو پر می کنه … گاهی ازش لذت می بری … گاهی هم می تونه تورو زیر و رو کنه … ولی همه یه جورایی بهش احتیاج دارن … می تونه به خاطر یه نفر باشه … می تونه واسه یه خانواده باشه … می تونه واسه خونه ات باشه … می تونه واسه شهرت باشه … و یا اینکه تعلق به کشورت باشه … جالبه که کاملاً دو سویه است … یعنی مثلاً همون قدر که من به شهرم تعلق دارم، شهرم هم به من تعلق داره … از خوبی هاش گفتم … بدیش اینه که “تعلق” پاک شدنی نیست … شهروند هر کشوری هم که بشی، نمی تونی تعلق ات به کشور خودتو فراموش کنی … “تعلق” تکرار پذیر هم نیست … نمیتونی یک نوع تعلق رو نسبت به دو چیز مشابه داشته باشی … مثلاً نمیشه تعلق خاطر مشابهی رو نسبت به خونه ی خودت و خونه ی خاله ات داشته باشی …
این تعلق خیلی چیز عجیبیه …
درست همون حسیه که وقتی یه نفرو از دست میدی، نمی تونی جاشو با یکی دیگه پر کنی … تو می مونی و خاطره هاش …
وقتی خونه ی قدیمی رو رها می کنی و میری تو یه خونه ی نو، دلت واسه همون دیوار های ترک خورده هم تنگ میشه …
وقتی شهری رو ترک می کنی، حتی وقتی به یه شهر مدرن تر میری، دلت واسه کوچه های پر از چاله چوله ی شهرت تنگ میشه …
وقتی کشوری رو ترک می کنی، حتی اگه مبدأ ایران باشه، باز هم حس عجیبی نسبت بهش داری … انگار چیزی رو گم کردی … احساس میکنی مال اونجا نیستی …
تعلق، آدم رو امیدوار می کنه … تعلق، به آدم ریشه میده … ارزش های فردی ایجاد می کنه … ولی همیشه یه مشکلی هست … سردرگمی وقتی شروع میشه که ندونی به کسی/خانواده ای/خونه ای/شهری/کشوری اصلاً تعلقی داری یا نه!
—————
پی نوشت 1 : یکی یه آهنگی رو از یه خواننده ی ترک واسم خوند و در حال حاضر مشغول گوش کردن از اون آهنگ هستم … میتونید کلیپشو با زیرنویس انگلیسی از یوتیوب تماشا کنید …
پی نوشت 2 : اسم و ظاهر وبلاگ رو تغییر دادم … چند روزی هم میشه که موسیقی ها، نوشته ها و گالری عکس به صورت یکپارچه شده … فکر کنم اینطوری بهتر باشه …
پی نوشت 3 : این روزا خبر خوب شنیدن یه آرزو شده … الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم
پی نوشت 4 : تعلٌق … خیلی وقته که به مفهومش فکر می کنم … شاید چیزای مهمتری هم وجود داشته باشه …
من هم توشهرای مختلف بودم هم محله های مختلف و هم خونه های مختلف. همیشه هم به راحتی ترک کردم و یادم هم رفته. تنها ایران رو نشد ترک کنم و یادم بره. فکر کنم واسه این بود که جاهای جدید رو هم متعلق به خودم می دونستم ولی الان اینجا رو متعلق به خودم نمی دونم.
واقعا نوشته هاتو دوست دارم.وقتی می خونم حس می کنم از دل منم نوشتی