عمق

یکی از نوشته های روی دیوار رو خیلی دوست دارم …

تجربه اش کردی … این که داری تو دریا از ساحل دور میشی … لحظه ای که نوک انگشت های پات زمین رو رها می کنن … وقتی تمام بدنت رو می کشی که پات به زمین بخوره … درست همین جاست که باید یه لحظه دست نگه داری …

اینجا که هستی، سعی کن احساس خوبی داشته باشی

تجربه کردی ؟ … داری می خندی … از ته دل … ولی یه لحظه احساس می کنی اشک های خندیدنت دارن صورتتو خیس می کنن … به خنده ات شک می کنی …

لباسم بوی دود میگیره … دود اشکمو در میاره …

میدونی چیه ؟ عمق یه چیز نسبیه ! یه جا، یکی میره زیر آب ، یکی دیگه تازه آب به زانوهاش میرسه … اما غرق شدن چی … ؟

فکر می کنم … دو راه بیشتر وجود نداره … یا باید موند و غرق شد … یا باید حرکت کرد …

بدون دونستن عمق هم، میشه زنده بود … میشه حس کرد …

احساس خوبی دارم …

—————–

پی نوشت : شاید از این به بعد یه کم زود تر به روز کردم

وبسایت http://30na.net
نوشته ایجاد شد 401

8 دیدگاه در “عمق

  1. مهم نیست عمق چه قدر باشه ، یه بار باید شیرجه بزنی … چون کسانی که در جست و جوی ماه به داخل دریاچه شیرجه نزده باشن و سرشون به سنگ نخورده باشه ، هرگز سرشون رو بلند نخواهند کرد تا مـاه واقعی رو تو آســمــون تـمـاشـا کــنــن . .

  2. خیلی خوشحالم سینا جان که up 2 date کردید واقعا دلم واسه نوشته هاتون تنگ شده بود
    در مورد عمق تجربه زیادی ندارم ما اصولا با اوج سر و کار داریم
    یه جایی شنیدم یه بزرگی میگفت تا یه ارتفاعی از زمین نسبت به حو دیگه ابری وجود ناره پس هر وقت حالو و هوای دلت ابری شد بدون درست و حسابی اوج نگرفتی

    نمیدونم در عمق هم میشه از این حرف ها زد

    میدونی چیه ؟ عمق یه چیز نسبیه ! یه جا، یکی میره زیر آب ، یکی دیگه تازه آب به زانوهاش میرسه … اما غرق شدن چی … ؟

    فکر می کنم … دو راه بیشتر وجود نداره … یا باید موند و غرق شد … یا باید حرکت کرد

    خیلی جابی بود مرسی

  3. مولانا میگه:
    هر کسی از ظن خود شد یار من
    از دورن من نجست اسرار من

    ولی من مطئن نیستم از کدوم “ظن” باید بنویسم

    سینای من داره بزرگ می شه!
    سینای من داره عوض می شه!
    سینای من داره عقب میره!
    سینای من داره جلو میره!
    سینای من داره می شنوه!
    سینای من داره می بینه!
    سینا کوچولوی خونه ما داره تغییر می کنه…!
    فقط خدا کنه سینای من اونقدر تو “متافیزیک”خودش غرق نشه که وقتی چشمش رو دوباره به “فیزیک” باز کرد، ببینه چیزی برای تماشا نمونده و نه صدایی برای شنیدن…(حتی باید صدای زنگ دری رو که “او” داره تعمیر می کنه، غنیمت دونست…و صدای سوت کتری…)
    زندگی کردن خیلی سخت نیست.
    وقتی شنا بلدی شنا کن!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته های مرتبط

متنی که میخواهید برای جستجو وارد کرده و دکمه جستجو را فشار دهید. برای لغو دکمه ESC را فشار دهید.

بازگشت به بالا