بداهه

خیره شدم به رنگ صندلی … آبی ! … به شیشه زل میزنم … به بطری ای که خالی شده … به چند قطره ای که مانده … فکر می کردم … به تلنگری که زد … به نغمه ای که بیش و کم نواخت … به سکوتی که حکمفرماست … به دلی که هوایی […]

گچ و سنگ

دارم روزهای عجیبی رو سپری می کنم … امروز نشستم تمام پست های وبلاگمو خوندم … نوشته هایی که بعضی وقتا برا یه بچه هم مفهوم داره (آشفته)  … و بعضی وقتا در واقع هیچکس به جز خودم نمی فهمه (نارنج) … یه جاهایی بغض کردم … یه جاهایی خندیدم … برای خودم … به […]

متنی که میخواهید برای جستجو وارد کرده و دکمه جستجو را فشار دهید. برای لغو دکمه ESC را فشار دهید.

بازگشت به بالا