به اطراف نگاه میکنی … درست مثل همیشه …
خوابیدم … هیچ خوابی ندیدم … باز هم خواب ندیدم … سال هاست که ندرتاً خواب میبینم … نمیدونم چرا … نمیتونم تشخیص بدم اوضاعم خوبه یا بده … نمیفهمم فرصت دارم یا ندارم … سکوت میکنم … به همه چی … به همه … به اون ابلهی که میاد تو واگن دوم تا Bluetooth بازی کنه … و به اون پسر بچه ای که هر روز ( و دقیقاً هر روز ) بهم میگه : “آقا ، تورو خدا ، بیاید رو ترازو” … به اون ابلهی که پیشرفت کرده ، متن رو به صورت عکس درآورده و میفرسته … و باز به اون پسر بچه ای که چون تابستون شده ، دیگه در حال مشق نوشتن کنار ترازوش نیست … حتی کتاب هاش هم مثل بقیه نیست … چون بارون خورده ! … چون برگ هاش مچاله شده … و من باز سکوت میکنم …
خدای من اینجا دیگه کجاست ؟! … من کی هستم ؟! چرا پژواک صدام رو نمیشنوم ؟ … کجا دارم میرم ؟! … منو کجا میبری ؟ … کاش همون قدر که از خودم می ترسیدم ! ، از تو هم می ترسیدم … داری به چی نگاه می کنی ؟! منتظر چی هستی ؟ … تا کدوم مرز پیش خواهیم رفت ؟ … از من چی میخوای ؟ … من اینجام … و من اینجام ؟
چرا من نیستم ؟ … دیوار “من” کو ؟! … چتر خیسم کجاست ؟! بارون یا برف ؟! صبور شدم ؟! … صحنه جای من نیست … من از نقاب بیزارم … ! و تکرار میکنم … تا ابد !
و تو منو خلق کردی تا سکوت کنم … مثل بقیه … درست مثل بقیه … همین ؟! واقعاً همین ؟!
خوابیدم … و هر روز میخوابم … درست مثل بقیه … نمیدونم تا کی ! … فقط ، منو بیدار نکن … آرامش آزاردهنده ی این سکوت رو از من نگیر !
———–
پی نوشت 1 : سه سال پیش … امروز … سه سال بعد … به همین سرعت … خیلی سریع تر !
پی نوشت 2 : اگه گفتم من از خودم میترسیم ، شوخی کردم … چون در واقع “خودم” از “من” میترسه !
پی نوشت 3 : گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد … گفتا اگر بدانی ، هم اوت رهبر آید
پی نوشت 4 : چرا نمیدونم ؟!
آره جايگاه خدا توي زندگي ما خيلي پايين ميدونه …ميدوني احساس ميكنم اگه يه ذره فقط يه ذره رابطمون رو با خدا بهتر كنيم خيلي اوضاع بهتر ميشه …هميه نمدونم كاريا ازاين جاست كه ما خدا را باور نداريم….يه مطلب ديگه هم هست خيلي به خودمون دروغ ميگيم بيش از حد….بايد رفت دنبال دغدغه هاي زدگي به هر قيمتي كه شده!!….
خيلي دلم پره نه ؟!!!!
ارزش يک سال را دانش آموزي که مردود شده مي داند. ارزش يک ماه را مادري که فرزندي نارس به دنيا آورده مي داند. ارزش يک هفته را سردبير يک هفته نامه مي داند. ارزش يک دقيقه را شخصي که از قطار جا مانده. و ارزش يک ثانيه را آنکه از تصادفي مرگبار جان بدر برده مي داند. هر لحظه گنج بزرگي است، گنجتان را مفت از دست ندهيد! باز به خاطر بياوريد که زمان به خاطر هيچکس منتظر نمي ماند. ديروز به تاريخ پيوست، فردا معماست، و امروز هديه است…
salam
به تازگی سبکت خیلی زیبا شده …
……………………………………………………………….
راستی من هم ندرتا خواب میبینم …
سلام…وب زیبایی داریی و معلومه قلم روونی داری و یکی از مردای موفق هستی خوشحال می شم به وب من سر بزنی منتظرت هستم موفق باشی
manam hichvaght khab nemibinam,shayad khab didan masuliyat dare va ma beghadre kafi masuliyat pazir nistim nemidunam