امروز خیلی اتفاقی چشمم به دیواری افتاد که چند سالی هست که هر روز شش هفت بار از کنارش رد میشم . یه لحظه به خودم گفتم ، این دیوارها باعث محدودیت ما میشن . ولی آیا واقعاً دیوار خونه ما رو محدود میکنه ؟! … راستش نه … باید قبول کرد که دیوار به ما آرامشی میده که اگه دیوار نباشه ، اونو نداریم … و این آرامش ناشی از امنیته … ما ها معنی امنیت رو نمی فهمیم … شاید بزرگترهامون بهتر بدونن که ارزش امنیت چه قدره … اونایی که هنوز هم وقتی تو تلویزیون صدای آژیر قرمز رو میشنون ، تنشون میلرزه …
فکر میکنم ، آدما باید یه کم فرق داشته باشن …
ولی آدما هم همین جوری هستن … هر کسی یه دیوار دور خودش میکشه … ولی بر خلاف خونه … ظاهراً تو اون دیوار ، هیچکس از آرامش و سکوتی که برا خودش درست کرده ، راضی نیست … چون بعد از اینکه دیوارش کامل شد ، تازه می فهمه هیچ راهی برای فرار از جهنمی که برای “من” ساخته وجود نداره … و نه هیچ راهی برای “تو” های دیگه !
سحر تو وبلاگش نوشت : فاصله ی بین “من” ها و “تو” ها به اندازه ی تمام حرف های نگفته بین اوناست .
حالا من میگم ، فاصله ی بین “من” ها و “تو” ها ، به اندازه ی ارتفاع دیوار هایی که دور خودشون کشیدن … و حرف هایی که به خاطر ترس از این دیوار ها هیچ وقت به زبون نمیاد …
دیوار رو خراب کن … چون کسی که از این دیوار بالا بره ، مهمون نیست … دزده !
————-
پی نوشت 1 : نمی دونم چرا مغز من ، فقط 12 شب به بعد کار می کنه … اگه اسمشو بذاریم کار کردن !!!
پی نوشت 2 : من نمی دونم که دیوار من چقدر بلنده … شما بگین !!
kheily ghashang bood, hala kardam,
وقتی آدم یه دیوار دور خودش باشه که نمی تونه بفهمه دیوار بقیه چقدر بلنده.آخه یه وقتایی این قدر می ترسیم که حتی از خیره پنجره هم می گذریم
همیشه گفتم که.منتظرم هر چی دیواره خراب بشه!
منظورم همه جور دویاری هست!دیوار فاصله ،دیوار مانع!
بالاخره یه روز ترک برمیداره!
یه دفعه یه داستان سه جمله ای نوشتم ،یادم نیست چی بود ما موضوش این بود که دیوار بالاخره ترک برمیداره و اونقدر بهش زل میزنم که روی سر خودم خراب میشه!
شاید تو وبلاگم گذاشته بودم!!یادم نیست!
از کلمه دیوار خوشم میاد اما از خودش نه!
ناشناس تابلو ! ;-)
دیوار خوبه ..به شرطی که پنجره داشته باشه
من 2 بال برای قدم زدن آ سمانت می خواهم
دیوارها بهانه اند!
من هم برای خودم یه چهار دیواری دارم اما نه اون دیواری که فاصله بیندازه ،چهار دیواری که هر از یه مدت برم توی اون وفقط فکر کنم.دیوارساختن مهم نیست دیوار رو برای چی ساختن مهمه .
یه بار به نفر بهم گفت : دیوارت انقدر بلنده که قد اعتماد هیچکس بهش نمی رسه.
دیوارمُ شکوندم.همه آرامشم بهم خورد.
2 روز پیش بود که یه دیوار ساختم بلندتر از همه دیوارای قبلی…و حالاست که بعد از اینهمه نا آرومی می تونم بگم:
I Feel So Free!!!