یه موقعی وقتی بچه بودم ، مامانم بهم گفت بزرگترین آرزوت چیه ؟ درست یادم نیست چی جواب دادم … شاید گفتم که میخوام پروفسور شم ! … شاید گفتم میخوام آهنگساز بشم … شاید گفتم که میخوام به مریخ سفر کنم … خفن بشم … یا یه چیزایی شبیه به این … ولی دقیقا […]
در سرما سوختم
از دور هیچی دیده نمیشد … مه همه جا رو گرفته بود … شاید بعد از اون اتفاق چشم های من دیگه توان دیدن نداشت … سکوت ، آرام بخش و فریبنده بود … ولی خسته کننده … جلوتر رفتم … باز هم چیزی ندیدم … فکر کردم کور شدم … ولی نه . همه […]
بارون ، برف !
سرمو بالا گرفتم … امروز بعد از مدت ها چند کلمه باهاش حرف زدم … نمیدونم گوش میداد یا حواسش جای دیگه بود … نمیدونم اصلاً منو نگاه میکرد یا داشت بقیه رو می پایید … داشت اونا رو هل میداد … هنوز تو تهران هستم … هوا بازم داره تاریک میشه … قطره های […]
کجایی ؟!
من فرار می کردم … از تو فرار می کردم … میترسیدم ازت … از بلایی که ممکن بود سرم بیاری … از بی جنبه گی خودم … از چیزایی که راجع به تو میگفتن … از سیاه و سفید تو … از چشمای مار دیده ی خودم … از دور و برم … از […]
روشن تر از خاموشی …
لحظه های من دارن میگذرن . آهسته تر راه میرم . پلک نمیزنم . حماقت نمیکنم . در سکوتی عمیق غرق شده ام . سکوت رو میپرستم … حوصله ام تموم شد … حافظه ام ضعیف شد … زندگیم عادی شد … شب و روزم یکی شد … موسیقیم مریض شد … بیداریم تموم شد […]
سفید ، سیاه
تا حالا شده وسط یه شهر گم بشی ؟! تا حالا شده بخوای فقط راه بری ؟! بدون اینکه بدونی کجا میری … بدون اینکه بدونی برا چی داری میری … این همه آدم … اما هیچ کسی رو نمیشناسم … همه فقط زل زدن به گیجی و منگی من … منی که دارم اینور […]
شب ، روز ، شب
میدونی چند وقته دارم به چی فکر میکنم ؟ … نمیدونی ؟!!! … حقم داری … من خودمم نمی دونم دارم به چی فکر می کنم … ولی بیشتر به خودم فکر میکنم … به کارهام … به گذشته ام … به حالم … به آینده ام … به کارایی که نکردم … به کارایی […]
خیره
بعضی وقتا ، یه اتفاقاتی میوفته ، یا ممکنه بیوفته ، یا شاید هم نیفته ! ولی آدم رو از این رو به اون رو میکنه … حتی در حالتی که اتفاق نیوفته . فکر می کنم یه تحول محسوب میشه … یه دگرگونی … شاید هم یه شکست پنهان … و شاید یه پیروزی […]
صبور شدم !
برای تفریح و خنده ، جاهای جالب فیلم “مارمولک” رو با چند تا از آشنا ها نگاه می کردیم . وقتی آدم فیلمی رو بعد از مدت ها می بینه ، کلی براش جالب میشه . واقعاً فیلم هنرمندانه ای ساخته شده . “پرویز پرستویی” که زندانی هستش حالا با یه آخوند تو بیمارستان هم […]
شب من
خیلی وقت بود که ندیده بودمش . زیاد فرق نکرده بود . به نظرم خوشگل تر شده بود . دیگه کارهای روزمره به آدم وقت هیچ کار اضافه ای رو نمیده . از اطرافم بی خبر شدم ! میتونم تمام کارهایی که تو یه روز می کنم رو تو 2 خط توضیح بدم. تکراری و […]
من یا … ؟
نمیدونم کی شروع کرد نمیدونم کی سماجت کرد نمیدونم کی لجبازی کرد نمیدونم کی ادامه داد نمیدونم کی منو هدایت کرد نمیدونم کی شروع کرد … نمیدونم کی اشتباه می کنه نمیدونم کی مغرور تره نمیدونم کی کوتاهی می کنه نمیدونم کی ساکت می مونه نمیدونم کی شروع کرد … نمیدونم […]
بذار تنها باشم ، تنها بمیرم !
هر سال روز تولدم حس عجیبی دارم . یکی بهم میگه : داری بهش نزدیک میشی . درست نمیدونم منظورش چیه ؟ هر سال یه عددی به اضافه ی یک میشه … یکی دیگه ، منهای یک . هر سال یه تعداد به اطرافیانم اضافه میشه ، یه تعداد ازشون کم میشه . هر سال […]
Esena Mono
این آهنگ از یک خواننده ی یونانی به نام Kaiti Garbi هستش که 2 تا اجرا داره . یکی ، کاملاً آروم ( همینی که من زدم ) و اون یکی ، کاملاً تند و یه جورایی Dance ! شاید سر حوصله که بودم اون رو هم بزنم و رو سایت بزارم . High Quality […]