+ بعد از کلی خمیازه و چرت زدن و سر افتادن و اینا، استاد بهم میگه : فکر کنم دیشب مشغول مطالعه بودید، میخواهید یه آبی به صورتتون بزنید؟!!! :دی … یکی نیست بگه تو که خوابت میاد، مجبوری ردیف اول بشینی!؟
+ کلاً اینکه حلِ تمرین یه درسی باشی و حوصله ش رو نداشته باشی، خیلی ستمه! تکراریه دیگه … حوصله آدم سر میره … مجبور میشی کوئیز بگیری که یه تنوعی بشه! بدیش اینه که کوئیز هم بعد از یه مدت تکراری میشه … مجبوری بحث های بیربط کنی سر کلاس … بعد از یه مدت اینم تکراری میشه … نمیدونم والا … فکر کنم آخرش مجبور شیم دور هم وسطی بازی کنیم … بلکه یه تنوعی بشه!!!
+ گوشیم قبلاً ماهی ۱ بار از دستم میوفتاد … جدیداً روزی ۱۰ بار … اونم رو اسکرین! … نمیدونم علتش بی دقتیِ منه، یا اینکه کلاً خدا متوجه شده من هوس گوشی اندروید کردم، داره کمک میکنه که زودتر بهش برسم!!! :دی
+ عجب بارونی زد امروز عصر … خیلی هم خوب :)
۲ ديدگاه براي “”
- لطفاً فارسی بنویسید. نظراتی که پینگلیش باشند، تأیید نمی شوند.
- اگر نمی توانید فارسی تایپ کنید، کافیست در بالای کادر متن، گزینه تبدیل خودکار را فعال کنید و پینگلیش بنویسید. نوشته ی شما پس از نوشتن هر کلمه به صورت خودکار به فارسی تبدیل می شود.
- نظر شما پس از بررسی، منتشر خواهد شد. در صورتی که تمایل دارید نظرتان به صورت خصوصی باقی مانده و منتشر نشود، لطفاً ذکر کنید.
- در صورتی که دیدگاه شما در مورد این نوشته نیست از صفحه ارتباط با من استفاده کنید.
کسر گفته است :
اکتبر 27th, 2010 در 8:32 ق.ظ
ا ا ا، تو هم مثله من آندروید دوست داری شیطون :دی سر این بارون زیبا تو جاده بومهن تریلی قیچی کرد اتوبوس از پل آویزون شد ۴۰۵ له شد :) !
فریده جلیلوند گفته است :
اکتبر 29th, 2010 در 3:56 ب.ظ
پاییز و بارانهایش