امشب چندتا آهنگ خوندم … بعد از مدت ها و برای کسانی که برام مهم هستن … و خیلی سخته … به خدا خیلی سخته … نمیدونید چه حسی داره … مطمئنم هیچکس نمیتونه چنین چیزی رو درک کنه … یعنی چند درصد مردم دنیا ممکنه چنین چیزی رو تجربه کنن؟ … واسه همین از گفتنش منصرف میشم … “غریبانه” رو دوست دارم … غریبانه رو خیلی دوست دارم … اینکه “هر چی آرزوی خوبه، مالِ تو” … و اینکه “هرچی که خاطره داری مالِ من” …
کاش جایی وجود داشت که میشد نوشت … کاش جایی وجود داشت که اسمش سی نا.نت نبود … و هیچکس نمیدونست اینا رو سینا داره می نویسه … کاش جایی وجود داشت که وقتی مینوشتم توش، نگران این نبودم که همکارم، همکلاسیم، شاگردم، حتی استادم، دوست هام، فامیل هام یا بقیه ممکنه ببینن … جایی که خودمو سانسور نمی کردم … و می نوشتم … انقدر مینوشتم که حرفام تموم شه … انقدر مینوشتم که دیگه حرفی واسه گفتن نمی موند … می نوشتم … آشکار و واضح … بدون استعاره … بودن ایهام … روان و راحت … نه با ترس و دلهره …
سخته … به خدا سخته … اینکه موقع حرف زدن و فکر کردن، اولین کسی که میگه “خفه شو”، خودت باشی و مجبور باشی لبخند بزنی … برای همه چی …
کاش جایی بود … و کاش کسی بود … که گوش میکرد … بدون اینکه حرف بزنه … و نمی خندید … به من … و به این گلوی سرب گرفته … و به این ذهن مسدود شده … و به این آشفته ی آرام … کاش بود …
پی نوشت : سینا … خفه شو!
فکر می کنم حسی رو که داری، همه وبلاگ نویس ها دارند … گاهی وقتها وسط این نت پهناور جایی نیست برای نوشتن حتی یک جمله، بدون سانسور و جویده شده، اونجوری که از ته دلت بیاد و بعدش جای یک “آخیش” گفتن خالی باشه …
خب همینه دیگه سینا … ولی باور کن اگه همچین جایی هم وجود داشت، دستت به نوشتن نمی رفت …
یه آهنگ از سیلا یادم باشه بهت بدم بشنوی….
من یه جایی رو دارم که توش میویسم…واسه خودم هم حتی نه.واسه هیچ کس…ولی خود خودم می نویسم…
میدونم چی میگی…کاش میشد از بقیه بخوایم نخونن اینا رو…ولی بذارن ما حرفمونو بزنیم…
@بیتا!, یا اینکه دیگه اصلاً وبلاگ ننویسیم … مثل بعضیا! نام ببرم؟ ;)
کاش جایی بود!کاش کسی بود! جایی نیست؟کسی نیست؟
@سایه, نه
این که خوبه … :(
چی شده باز. چرا کبکت کلاغ میخونه؟