من … هیچ … مست و تاریک! … در پی ساختن دیواری به ارتفاع آسمان … سرد و خاموش … و گاه مرگ آلود … پریشان و بی خواب از بیداد این مینورِ وحشی … قدم زنان کنار لبه ی باریکِ هشیاری … با چشمانی بسته … و غرق در خیال …
من … هیچ … من … سکوت … من … یک اتفاق تلخ …
کجای کاری سینا جان :) ، منم هیچ :) !
امید رام شده و موسیقی تان کامل