واسه کاری بیرون رفته بودم. نیم ساعت پیش که داشتم برمی گشتم، دیدم یه خانواده کنار زیر گذر اتوبان، یه ۱۰۰ متر چمن تو یه سطح نسبتاً شیب دار پیدا کردن، یه زیرانداز انداختن، لم دادن زیر تیغ آقتاب … از یه طرف شیبِ زمین، از یه طرف صدای ماشین از سمت زیرگذر، از یه طرف صدای ماشین های اتوبان، از یه طرف گرمای آفتاب، اونم ساعت ۳ ظهر … ! و بد تر از همه اینکه تا خود غروب، یک لحظه هم سایه نمیاد بالا سرشون! … ما که نفهمیدیم! یعنی این اسمش آشتی با طبیعته ؟