می دونی امروز به چی فکر می کردم ؟ … به این که چند سال گذشت … به این که بیش از هزار شب گذشت … هزاران ساعت … میلیون ها لحظه! … عمری که می تونست اینجوری نگذره … و تقصیر تو بود … تقصیر هممون بود …
هر روز به تمام دیوار ها نگاه می کنم … باید جایی نوشته شده باشه … حتماً یه جا هست … یه گوشه … شاید تو یه کوچه ی بن بست … شاید زیر یه پل … و شاید رو دیوار اتاقم ! … پس کو ؟ … کجا رو بگردم ؟ … از کجا بفهمم ؟ … چند سال باید بگردم ؟ … تو چشم های چند نفر دیگه زل بزنم تا شاید بهم بگن ؟ … بر روی کدوم دیوار نوشته شده ؟ … تو کدوم کتابه ؟ … خدای من … چی کار کنم ؟ … تو رو کجا دفن کردن ؟! یکی به من بگه که تورو کجا دفن کردم ؟! کجا ؟! تو کدوم بیابون ؟ کف کدوم دریا ؟ … کجا ؟!
چرا اینطوری شد ؟ … چرا ؟ … چرا بعضی چیزا از ذهن آدم بیرون نمیره ؟ … چرا بعضی لحظه ها فراموش نمیشن ؟ چرا بعضی جملات رو هیچ جوری نمیشه از ذهن پاک کرد ؟ چرا بعضی از تصاویر رو نمیشه رها کرد ؟ چرا مرور بعضی از خاطرات متوقف نمیشه ؟
تقصیر خودت بود … تنها چیزی که مطمئنم ، اینه !
ضربان قلبم ثابته ! … سال هاست که ثابته ! … نگاهم سالهاست که سرده … و لبخندم سالهاست که مفهوم نداره …
سالهاست که رویای رویایی رویایی ، در ذهنم پرسه می زنه …
———
پی نوشت ۱ : این نوشته هیچ اشکال تایپی ای نداره و تمام کلمات و جملات درست نوشته شدن .
پی نوشت ۲ : شیطان هدیه ی چند نفر رو به من داد …
پی نوشت ۳ : چند روزه که بعد از سکوت ، صدای پیانو رو بیش از هر چیز می پرستم …
پی نوشت ۴ : یه بازی … یه برنده !
همیشه میگن جای زخم شمشیر خوب میشه اما جای زخمهایی که روی دل آدما میفته هیچ وقت از بین نمیره!!…….میدونی یکی داشت منو مذمت میکرد که بهترین سالهای عمرت رو بیخودی داری از دست میدی!!….اما مگه دست خود آدمه؟؟!!!!……پا نوشت شماره ۴ خیلی منو میترسونه!!..خیلی
وبلاگتون خیلی جالبو ارامبخشه اگه دوست داشتین تبادل لینک داشته باشیم موفق باشید
زیاده از حد خودت را تحت فشار نگذار ، بهترین چیزها در زمانی اتفاق می افتد که انتظارش را نداری ..گابریل
گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی
این تکنولوژیا چیه که گفتی؟! منم بازی:D از کجا فهمیدی وبلاگم آپ شد؟!
رویا توی ذهنم پرسه میزنه…روی سنگفرش مغزم!
چرا!
دقیقا جواب سوالاتت یه “چرا” میشه با یه علامت تعجب!
هر اتفاقی ممکنه بیفته…
حرفام چقدر چهل تکه شد!
خیلی قشنگ گفته بودی…..
توی این بازیه شرکت کن،بخندیم!خطرناکه حسن،ولی خب اگه دوست داشتی،شرکت کن،خوشحال میشم!
۱> کسی نیست که بتونی تقصیر رو بندازی گردنش … شاید یکی در نهایت بگه تقصیر ” خداست” … اما به نظر من بی گناه ترین گناهکــاری میتونی متهمش کنی ; خودتی ….
…
۲>یادته یه بار همین جا بهت گفتم : ” تو فراموش نمی کنی ، فقط فکر می کنی که داری فراموش میکنی … در حالی که هستش … می تونی زیر هزار تا چیز قایمش کنی ، امّا نمیتونی ” موندنش ” رو انکار کنی … میتونی ؟!؟ ”
… این خیلی خوب نیست …. من خودم یه چیزی رو , به خاطر قداستی (!؟) که داشت دفنش کردم .. جاشو هم می دونم … تو هم جواب سوالتو میدونی …. کافیه چشمات رو ببندی و تا عمق “دریا”ت شنا کنی ….
۳>ضربان قلبم ثابته ! … انگار سال هاست که ثابته
۴> موزیک متن , منو می بره تو اوج ” رویای رویایی رویا ” …
چقدر نوشته های این وبلاگ گرمن!!!
دیشب ساعت ۱۱ با این وبلاگ آشنا شدم و الان که ساعت ۳:۴۴ زهره تمام مطالبشُ زیزُ رو کردم.واقعا پیشرفت تو نوشتنُ می شه دید
همیشه این وبلاگ و حسی که موقع خوندن مطالبش داشتم یادم می مونه
(D:چه تحویل گرفتما!!!)
زهره=ظهره
((=
خیره به سازم میمونم…!!!
موزیک بلاگت چند وقتیه که آپ نشده… چه خبره؟
بسیار زیبا
توی قلبت……….. توی آسمان ها بگرد . هست.
این آهنگ .رویای آسمانه ……. پس خود آسمان را پرواز کن……
در این آشفته بازار کسی برای فریاد نیست……..پس سکوت کن ……
تو تنهایی امروز………. ولی نیستی….