آشفته

امشب هر چی سعی کردم ، نشد … یک ساعت با تمام قدرت نواختم ، اما هیچی ! بی فایده … ظاهراً هیچ فایده ای نداشت … اصلاً آرامش نمیده … من هنوز گیجم ! چند وقته اصلاً حالم خوب نیست … زود خوشحال میشم ، زود ناراحت میشم … زود عصبانی میشم … زود فراموش می کنم … زود … خیلی زود !

قبلا دوستانی داشتم که هر وقت داغون بودم ، باهاشون چت میکردم ( و اونا هم همینطور ) … هنوز هم اونا هستن ، کم و بیش … اما من دیگه نیستم ! … ( شاید اونا هم دیگه نیستن ) … شاید هم اونا … اما من فقط در حال از دست دادن هستم … نمیدونم … بهتره بگم ، نمی فهمم !

امروز یه آدمی که خیلی بدم میاد ازش ، به من کمک کرد ! … از خودم بدم اومد … از این غرور حالم به هم خورد !
امروز به صورت دسته جمعی به سادگی یک آدم خندیدیم … اون زل زده بود به ما و ما هی می خندیدیم … با صدای بلند … جلوی دوربین ها !!! … ما آدمای خوبی نیستم …

من هنوز گیج هستم … دلم میخواد برم یه جای خلوت فریاد بزنم … کاش میشد الان تو ساحل چمخاله بودم … رو به دریا چادر میزدم … و تا صبح به آسمون خیره میموندم … و هر از گاهی تخیل می ساخت و زمزمه میکردم :

آسمون رویام ، امشب گرمه از تب من … ماه آرزوهام ، اومده تو شب من
———–

پی نوشت ۱ : دوربین ها ، ما رو به یاد این میندازن که اگر هم چیزی وجود نداشته باشه که ما رو نظاره کنه ، وجدان ما این کار رو خواهد کرد !
پی نوشت ۲ : به دوستی گفتم که برای آرامش ، ساز بزند … حرفم رو پس نمیگیرم … فقط اصلاح می کنم : موقع ساز زدن به آرامش فکر کن … و آشفتگی ذهن را تا ۱ رقم اعشار بنویس ، نه بیشتر !
پی نوشت ۳ : باور کن ، باور کن … !
پی نوشت ۴ : خسته ام!

وبسایت http://30na.net
نوشته ایجاد شد 401

11 دیدگاه در “آشفته

  1. مینویسم با سکوتم مثل رویا مثل یه خواب

    خطی از دلتنگی خویش ، نامه ای نوشته برآب

    از غروب و غربت من از یه راه دور و دشوار

    برسه به دست طفلی که نشسته کنج دیوار

    پشت دیوار سکوتم جاده های جستجوهام

    جایی که شکسته میشد قلکای آرزوهام

    توی کوچه باغ لبخند کوچه گریه و بازی

    شب آرزو شمردن خنده های بی نیازی

    مینویسم تا بدونی من به دنبالت دویدم

    رفتم و رفتم ورفتم اما هیچ وقت نرسیدم

  2. فکر میکنم که داری تغییر میکنی، بعد تغییر که میکنی ،حس میکنی که دیگه سینا وجود نداره!تغییر میکنی؟!(فقط یه فکره!)
    از دست دادن…نمیخوام پیام بدم که حالا چی میخواد بشه، منم خبر ندارم اصلا که چی رو از دست میتونی داده باشی…منظورم اینه که آدم با آدم فرق میکنه!
    اما نمیفهمی؟!از دست دادن رو نمیفهمی!؟
    خسته ای..پس خودتو اذیت نکن…یه روز بیخیالی فکر نکنم کاری بکنه!

    اصل:
    هنوز به ریشه نرسیدی…اگه پیداش بکنی ، فکر کنم بهتر بشه!

  3. این فهمیدنها و نفهمیدنها حالا حالا هاااا ادامه داره …..خیلی آزاردهدنست اما نمیدونم چاره داره یا نه!!!….چرا آدمای خسته اینقدر زیاد شدن؟؟؟؟
    یه چیزی هم فقط یه جناب ندا میگم :اینی که میگم شاید حکم کلی نباشه اما جامعیت داره
    توی شرایط سخت وقتی یه پسر داغونه به جای اینکه بیشتر حرف بزنه میره توی لاک خودش به نوعی میره توی غار تنهایی خودش ….برعکس اغلب دخترها که با صمیمی ترین دوستشون صحبت میکنن!!!…

  4. manam haminjooriam.ie rooz khoob ie rooz bad.kheili sariam halam taghir mikone. ba in tafavot ke shoma joratesho dari ke begi ama man na. nemitoonam begam chera. ama joratesho nadaram.

  5. ***سینا ، تو فراموش نمی کنی ، فقط فکر می کنی که داری فراموش میکنی … در حالی که هستش … می تونی زیر هزار تا چیز قایمش کنی ، امّا نمیتونی ” موندنش ” رو انکار کنی … میتونی ؟!؟

    **سینا , باور کن , فقط خسته ای … همین ….

  6. سلام … من با سرچ موزیک “منو رها کن …” به وبلاگ شما رسیدم …
    اگه از نظر شما اشکال نداشته باشه، این اجراتون رو می خواستم تو وبلاگم بذارم …
    خیلی از پست هاتون رو خوندم، این آخری واقعن آشفته بود …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

نوشته های مرتبط

متنی که میخواهید برای جستجو وارد کرده و دکمه جستجو را فشار دهید. برای لغو دکمه ESC را فشار دهید.

بازگشت به بالا